تا سالیان نه چندان دور در کنار کشاورزی، دامداری نیز یکی از شغل های اکثریت اهالی روستا بود و هنوز هم در بسیاری از روستاها همچنان کشاورزی و دامداری جزو شغل های اصلی مردم محسوب می شود. هر چند در روستای ما این مسئله با توجه به نزدیکی به مرکز استان کمرنگ تر شده است اما هنوز هستند کسانی که در این شغل فعالیت دارند. نادعلی مازندرانی یکی از همان هاست که از کودکی به واسطه شغل آباء و اجدادی با مال سر و کار داشته ، چوپانی کرده ، گوگلبانی کرده و … . در این شماره به سراغ ایشان رفتیم و در مورد همه اینها با او به گفت و گو نشستیم.
گفتگو به زبان محاوره صورت گرفته و به خاطر حفظ زیبایی و خودمانی بودن متن به زبان محاوره نیز منتشر شده است.
تولد و کودکی ؟
نادعلی مازندرانی فرزند شعبان ؛ متولد 1337؛ از کودکی چون پدر و پدربزرگم مالدار1 (گاو و گوسفند) بودند با گوسفند و گاو سر و کار داشتم. در واقع مالداری ارث پدری ما بود. از جدم به پدربزرگم و بعد به پدرم و بعدش به من و بعد از من هم میرسه به بچه هام.
قدیم بیشتر مردم مال دار بودند. یعنی هر کسی تقریباً تو حیاطش 2 تا، 3 تا، 4 تا، 5 تا، گاو و گوساله و گوسفند داشتند. چون اون موقع اربابها زمین های مردم رو گرفته بودند.
یادمه کلاس سوم ابتدایی بودم. تو کلاس مانده بودم . مدرسه دیگه دلم رو زده بود. پدرم گفت پس بیا برو دنبال گاو ، یک گاو هم بهت میدم – منو کاچه2 کرد ( با خنده ) از کلاس سوم ابتدایی به بعد من رفتم گوگلبانی3 تا یک سال قبل از رفتن به سربازی.
اون وقت ها که من میرفتم گو گلبانی زمین ها دست ارباب ها بود. جای خاصی هم نبود که آدم راحت گاو رو ببره بچرانه. مثلاً میگفتیم بریم نور زمان خان4، اونجا از صاحب زمینهای همسایه می ترسیدیم. می آمدیم جای دیگه یک نفر دیگه جلوی ما رو میگرفت و میگفت از زمین بیاین بیرون . چون خیابان تنگ بود گاوها میرفتند داخل زمین.
گاو و گوسفندداران قدیم محمدآباد چه کسانی بودند؟
حاج فضل الله حسینی ، حاج آق رسول حسینی ، حاج اکبر حسینی ، حاج سلمان محمدزاده، حاج اکبر مازندرانی، حاج محمود و حاج جعفر مازندرانی، مصیب سعادتی (امیرخان) ، رحیم مازندرانی.
گوگلبان های قدیم چه کسانی بودند؟
من بودم ، حسن لیلا ( مرحوم حسن شعبانی)، عابدین طالب( مرحوم عابدین عباسی)، قربان دایی (مرحوم قربان مازندرانی پدر حاج محمد مازندرانی)، صفر حبیب (مرحوم صفر حمزه ای)، محمد سعادتی ( حاج عباس)، مش مندلی (مرحوم محمدعلی کردمحلی) ، نصرت (شاهکومحلی) و… هر کدام ها هم 7 – 8 تا گاو داشتیم. تا سال 56 کار من همین بود. اون موقع هر کسی بسته به فامیلی و آشنایی که با همدیگه داشتن دو سه تا گاوش رو میداد به یکی از گوگلبان ها که بچرانه. صبح می آوردن دَمِ آرام5 و غروب وقتی از صحرا برمی گشتن خود گاو میرفت خانه صاحبش.
هنوز هم این کار رو انجام میدن؟
اره . البته بیشتر گوسفند دارها. بعضی ها که گوسفند در حدود 7-8 تا دارن میدادن به آدم مالدار که همراه گوسفنداش ببره بچرانه. بهش میگفتن « چِکِنه6 » که برج به برج حساب می کردند یا با چراندن زمین یا سر محصول حساب می کردند. بعضی ها در طول سال گوسفندشان پیش مالدار هست و سالانه حساب می کنن.
چوب دستی و نقش آن در گوگلبانی
اگه چوب دستی نباشه نمیشه گاو نگه داری. بیشتر کارها با چوب دستی انجام می شه. قِلِقِش7 همونه . کلاً گوگلبان و چوبدستیاش. کاربرد دیگه اش هم اینه که بالاخره تو بیابان جک و جانور داره مَر8 داره . یک جور وسیله حفاظتی هم به حساب میاد. و یک موقع هم که خسته ای بهش تکیه میدی.
جنس چوبدستی ؟
هر چوبی میشه ولی معمولاً چوب کندس و ولیک قرمز استفاده میشه اونم بیشتر بخاطر قشنگی اش.
فرق بین چوپانی و گاوگلبانی؟
یکی اش همون چوبدستی و تیلاقه9. چوبدستی واسه گاو و تیلاق واسه گوسفند. تیلاق چوبیه که آخرش ( قسمت انتهایی ) حالت قلاب داره که برای گرفتن پای گوسفند استفاده میشه. فرق بعدی محل نگهداری گاو و گوسفنده . به محل نگهداری گاو میگن طویله و به محل نگهداری گوسفند میگن چَفت. واسه گوسفند سقفش رو کوتاه تر میگیرن که زمستان گرمتر باشه و واسه گاو سقفش بلند تره ، همچنین یک جایی رو هم درست میکنیم واسه نگهداری بره ها که بهش میگیم « کَرو» . معمولاً با نی و گالی10 به صورتی که یک دالان به عرض و طول مشخص ( بسته به تعداد بره ها ) که دو طرف نی بود و سرِ نی ها رو به هم می بافتند که زمستان سردی وارد نشه و درش رو هم معمولاً با نی و گالی می پوشانند.
برای بره های کوچکتر هم یک جایی درست می کردند به نام « دست کرو » که از کرو کوچکتر بود. و بره های کوچکتر که بهشون میگفتند « تازه مار11 » رو اونجا نگهداری می کردند. به گوساله تازه دنیا آمده هم میگیم « خِلامه»
توی کوه مرتع داشتین؟
ما نداشتیم ولی پدرم با حاج مهدی ذبیحی پنجاه روز تا دو ماه بعد عید میرفتن لنده کوه12 ، به هوای حاج مهدی ذبیحی که اصالتاً مال روستای زیارتبود و گوسفند ها رو با هم شریک بودند تا یکماه مانده به پاییز. از وسط شهر می رفتن چون خلوت تر بود. شب گوسفند ها رو حرکت می دادن و اذان صبح از داخل شهر گرگان رد می شدن .
قشلاق هم میکردن ؟
اره وقتی سال و ماه سختی بود و علف نبود از سمت مهدی شهر و سنگسر سمنان گوسفند هاشونو می آوردن چشمه علی دامغان و بعدش حاجی آباد13 و چمن ساور14 و از اینجا می آمدن می رفتن زیر گنبد که همیشگی نبود و هر وقت سال و ماه و روزگار سخت بود می آمدند.
محدوده و مِلک هر روستا از لحاظ چرای دام مشخص بود ؟
اره مثلاً محمدآباد از سمت شمال تا شاه مرز15 بود ، از شرق تا سیل وال16 و روستای کماسی، از جنوب تا سنگ تپه17و روستای امیر آباد از غرب تا خروس آباد18
چوپانی کار سختیه؟
هر کاری سختی خودشو داره چوپانی هم سختی داره. مثلاً یک نمونه هر روز چرا بردن گوسفندان که باید ببری صحرا و بیابان. تو گرما، سرما و … . یا مثلاً چند سال -تقریباً 24-25 ساله بودم – میرفتیم نفتلیجه19 . از زمستان می رفتیم و موقع دروی محصول برمی گشتیم ولی گوسفندها و چوپان ها اونجا بودند. و یک روز با تراکتور و تریلی خوراک می بردم و باز فردا آب می بردم . روزی 150 کیلومتر با تراکتور می رفتم و می آمدم .
قدیم اگر گوسفند مریض می شد چکار می کردین؟
بشتر تجربه بود. مثلاً میگفتن جوشانده ریشه درخت زرشک رو سالی دو بار بدیم به گوسفند یا ریشه انار ترش ( که خیلی تلخ بود) و وقتی به گوسفند می دادی کُلِش20 می آورد و بیشتر بخاطر دفع انگل به گوسفند میدادن . یا بعضی گوسفند ها کم خوراکی می کردن و خودشان جمع میکردن تو این حالت می گفتن جیگر سفید گوسفند به قبرغه21 میچسبه واسه رفع این مشکل صبح ناشتا دهن گوسفند رومیگرفتن و مثل تنفس مصنوعی باد میکردن که باعث میشد جیگر سفید از قبرغه جدا بشه . چند روز این کار رو انجام می دادیم تا یواش یواش رنگ و روی گوسفند برمیگشت و بهتر می شد. یا موقعی که گَر22 می افتاد به گوسفند روغن سوخته می مالیدن یا نفت یا گازوئیل. یا وقتی که که گوسفند لنگ می شد ( از درد روی زانوش راه می رفت) «سرَ سِم» می کردیم. یعنی سَرِ سم گوسفند رو می بریدیم یا چشم رق23. کنار چشمش یک رق هست که نشانه است یا گوشش رو می بریدیم.
چوپان های قدیم خیلی از کارها رو بر اساس تجربه انجام می دادن. مثلاً شب گوسفند رو حرکت می دادن، یعنی یک بار گوسفند رو بلند می کردن که همون حرکت دادن باعث می شد شاش24 کنه و تا صبح یک طرفه نخوابه. چون اگر تا صبح یک طرفه بود بخاطر رطوبت جیگرش عیب ناک می شد.
زمان چرای گوسفند چه موقعی هست؟ زمان مشخصی داره ؟
قدیم اذان صبح چوپان گوسفند ها رو حرکت می داد و تو صحرا و بیابان بود. الان تازه ساعت 8 صبح میخواد از آرام حرکت بده . قدیم دیر تر هم بر می گشتن.
وقتی صبح زود حرکت بدی هم جاده خلوت تره و حرکت دادن گوسفند راحت تره بعدش تو هوای خنک گوسفند بهتر می چره . هوا که گرم می شه یه پنج دقیقه که چرید خودشو یک جا جمع می کنه و از گرما کلافه می شه.
وقتی گوسفند از چرا برمی گشت داخل آرام آیا کار خاصی انجام می دادن ؟
اره . اگه گوسفند تازه زائیده باشه بره ها رو مار25 میدن. باید ببینی کدام گوسفند چقانده26 کدام نچقانده . بعضی بره ها نِیرَمی27 می کنند که می گرفتیم گوسفند رو می بستیم تا برّه بتانه شیر مادرشو بخوره.
گوسفند ها بره هاشونو با چی می شناسن؟
با بو و صدا . بیشتر با بو و بعدشم صدا
وقتی جا تنگ باشه بعد یکی دو روز می بینی که از 10 تا بره چهارتا مارشان رو نمی گیرن. این موقع می گن بو به بو شده . یعنی بوها با هم قاطی می شد و گوسفند ها رو اشتباه می انداخت.
اولویت با شیر خوردن بره بود یا دوشیدن؟
قدیم بیشتر می گفتن بدوشیم. از شیرش استفاده می کردند . استفاده هم اینجوری بود که می گفتند مثلاً زمین فلانی رو چراندیم، شیرش رو بدوشیم به جاش بدیم . بیشتر تعارفی بود. هر چی هم می ماند ماست و پنیر می زدند.
پشم چینی ؟
2 بار در سال . یک بار اوایل بهار ( بعد از تعطیلات ) یک بار هم اوایل پاییز.
برای تراشیدن با چرخه28 باید وارد باشی که چرخه تن حیوان رو زخم نکنه. اگر پوست رو ببره اشکال نداره و دوباره خوب میشه. ولی اگه نوک چرخه بره زیر پوست زخم میشه و عفونت میکنه.
لوازمی که یک چوپان در طول روز نیاز داشت چی بود و چطوری همراهش می برد؟
چوپان یک دوش توبره29 داشت که آب و غذا و هر چی که لازم داشت داخل همون بود که روی کولش بود. الان همه قاطر یا الاغ دارن و حتی هیزم آتیش شان رو هم می برن و دیگه به خودشان زحمت نمی دن.
نژاد گوسفندهای این منطقه چیه؟
قدیم تو این منطقه همه زِل30 بودن. چون زل زیاد درشت نمی شد نژادهای مختلف که درشت می شد مثل افشار و … آوردن و از اونها بره گرفتن که روی میزان وزن خوبی داشته باشه.
بعد گوسفندهای دنبلی31 می آوردن و این منطقه می فروختن. هر کسی هم یکی دو تا میخرید. و طول سال پروار32 میکرد و سر زمستان می کشتند و هم گوشت اش رو میخوردن و هم روغنشو می گرفتند و استفاده می کردند.
یک کیلو گوشت زل پروتئینش برابر با 4 کیلو گوشت دنبل.
قوچ سر دادن33 قدیم چطوری بود؟
یک جور برنامه ریزی می کردن که گوسفندشان خورده چله34 بزایه. یعنی اول پاییز نر می دادن که یک ماه کار داره به عید بزایه و وقتی گوسفند رفت کوه از شیرش استفاده کنن. ولی الان بیشتر به فکر گوشت هستن تا شیر. الان عید قوچ ها رو ول می کنیم که گوسفند زودتر اوست35 بشه که برّه زودتر برسه.
وقت فروش بره ها کِی هست؟
معمولاً اسفند و فروردین
بهترین منطقه برای چرای دام؟
کوه. چون علف کوه بهتره . اکثراً داروییه. ولی اینجا بیشتر غوزهواش36 و علف گندمی37و خونیواش38 که گوسفند رو اسهال می اندازه. علف کوه و صحرا « بَر» داره یعنی قویه و تو شیر و گوشت و سلامتی و … تاثیر داره.
وقتی گوسفند هر علفی رو بخوره شیرش بوی همون علف رو می گیره.مثل زنبور که عسلش دقیقاً بوی گلی رو میده که زنبور شهدش رو خورده.
نگهداری گوسفند تو بیابان در قدیم ؟
قدیم ارقج39 نبود . میش بند می زدیم. یعنی یک گوسفند رو عادت داده بودیم و صداش می کردیم می آمد. گردنش رو با ریسمان می بستیم و یک طرفش رو هم می بستیم به دست مون که اگه گوسفند حرکت می کرد متوجه می شدیم و بیدار می شدیم.
سگ چوپان؟
حفاظت رمه و محافظ گله . قدیم گرگ بود و سگ حفاظت می کرد. و گرگ دو پا هست.
نگهداری گوشت؟
قدیم چون یخچال نبود وقتی گوسفند رو می کشتند گوشتش رو ریز می کردن و بصورت قورمه می پختن و بعد شکم گوسنفد می شستند و تمیز می کردند و پشت و رو می کردند و گوشت قورمه شده رو می ریختن تو شکم گوسفند و درش رو محکم می کردند و از سقف یا پلور40 آویزان میکردن که حیوانی گربه ای چیزی نگیره. و آذوقه روزانه شونو از همون بر می داشتند و دوباره درش رو میبستند و میزاشتند سر جاش. که اینجوری تا مدت ها خراب نمی شد و قابل استفاده بود.
سرگرمی چوپان ها چی بود؟
وقتی که گوسفند ها استراحت می کردن چون خودشان هم خسته بودن چون شب نخوابیده بودن روز می خوابیدن ولی شب که دور هم جمع می شدن هم صحبت می کردن و نی و پِسپِسی41 می زدن و می خوانندن . بیشتر هم آهنگ ها و نواهای محلی مثل نجما و طالبا و امیری و کتولی42 و … می خوانندن . مثلاً حاج مهدی ذبیحی خواننده خوبی بود. یا خاطره و اوسانه43 می گفتند.
توضیحات: * ضرب المثل مرتبط با چوپانی که اشاره به سختی کار چوپانی دارد.
1- مالدار: کسی که صاحب حیوانات اهلی همچون گاو، گوسفند، اسب، بز، قاطر، الاغ و .. است.
2-کاچّه: به معنی شوخی و طرب. کاچه کردن : سر کسی را شیره مالیدن. با زبان کسی را رام کردن.
3-گوگلبان، گوگلبانی: نگهبان و محافظ گله گاو . محافظت از گله گاو
4-نور زمان خان: یکی از آب بندهای قدیمی روستای محمدآباد که به شکل نعل اسبی در دشت ساخته شده است و هنوز قسمت هایی از دیواره آن باقی مانده است.
5- دم آرام: دم در اینجا به معنی جلو و آرام یعنی محل نگهداری گوسفندان.
6- چکنه : خرده مالک. معمولاً کسانی که تعداد کمی گاو یا گوسفند داشتند آن را به کسی که مالدار ( گله دار) می سپردند برای چراندن و بصورت ماهانه یا سالانه یا آخر کار پولی برای نگهداری احشامش به گله دار می داد.
7- قِلِق : شیوه ، روش
8- مَر: مار
9- تیلاق: چوبدستی که برای راندن و هدایت گوسفندان استفاده می شود. انتهای آن قلاب مانند است که برای گرفتن پای گوسفند مورد استفاده قرار می گیرد.
10-گالی، گاله : نوعی نی که برای پوشش سقف خانه های روستایی مورد استفاده قرار می گرفت.
11-تازه مار : بره تازه متولد شده را می گویند. مار: مادر ،وازِه مار هم می گویند.
12-لِنده کوه : یکی از کوه های روستای زیارت گرگان.
13و 14- حاجی آباد و چمن ساور : از روستاهای کوهستانی شهرستان کردکوی
15- شاه مرز : محدوده انتهای زمینهای روستای محمدآباد که بعد از آن زمین های ترکمن ها قرار داشت که بوسیله کانال بزرگی از هم جدا می شد که به شاه مرز معروف است.
16- سیل وال : وال به معنی جوی. جویی که سیل در آن جاری می شود. در اینجا منظور رودخانه خاصه رود زیارت است. که در محدوده شرقی زمینهای روستای محمدآباد قرار دارد که در سمت شرقی آن زمینهای روستای کماسی و فوجرد قرار دارد.
17-سنگ تپه : تپه ای در ضلع جنوب شرقی زمینهای روستای محمدآباد که تقریباً ضلع شرقی کارخانه آرد برکت قرار داشت. امروزه تقریباً از میان رفته است.
18-تپه خروس آباد : تپه ای که در محدوده تعریض باند فرودگاه قرار گرفته است. از آن با نام نرگس تپه نیز یاد می شود. که مرحوم قربانعلی عباسی کارشناس ارشد باستان شناسی اداره کل میراث فرهنگی گلستان قبل از توسعه باند فرودگاه حفاری اضطراری در آن انجام و کتابی به نام نرگس تپه حاصل کاوشهای آن است.
19-نفتلیجه : از مناطق ترکمن نشین استان گلستان.
20-کِلِش ، کُلِش : سرفه ، سرفه کردن
21- قبرغه : دنده ، پهلو ، استخوان پهلو در چهارپایان و انسان
22- گَر : یک بیماری پوستی
23- رق : رگ
24-شاش : ادرار
25- مار : مادر
26- چقاندن، چقانده: گیر دادن و فشار دادن . در اینجا منظور فشردن پستان گوسفند است.
27- نِیرَمی: نگرفتن پستان توسط بره ها، نیرمی کردن یعنی گوسفند بره اش را نمی گرفت.
28- چَرخه : قیچی پشم چینی.
29-دوش توبره : توبره ای که بر دوش نهند. کیسه ای که چوپانان و شکارکیان و کشاورزان اسباب و خوراک خود را در آن می گذاشتند، شبیه کوله پشتی امروزی است با تنوع طرح و رنگ . و دو بند که از نخ بافته شده دارد.
30- زِل ، گوسفند زِل : به گوسفند بدون دنبه گویند. محققان آن را حد فاصل گوسفندان اهلی و وحشی می دانند و به لحاظ گوشت کیفیت بهتری نسبت به گوسفند دنبلی دارد.
31- دنبلی ، گوسفند دنبلی ، دنبه ، دمبه : بخشی از بدن گوسفند که به جای دم در انتهای پشتی تن حیوان آویخته شده و متشکل از چربی است. به همین دلیل به این گوسفندان دنبلی گویند.
32- پَروار : پرورش ، پروار کردن : پرورش دادن
33- قوچ سر دادن : جفتگیری
34- خورده چله : چله کوچیک . از 11 تا 30 بهمن را چله کوچیک می گویند (20 روز کامل)
35- اوست : حامله ، اوست شدن : حامله شدن
36-غوزه واش : واش در گویش محلی به معنی گیاه است. غوزه واش : علف هرزی که در پختن آش محلی از آن استفاده می کنند.
37- گندمی : علف هرز
38- خونی واش : گیاهی علفی ، یک ساله با ساقه ای راست یا خمیده به ارتفاع 30 تا 130 سانتی متر
39- اَرقَج : پرچین ، حصار
40-پَلوَر : نعل درگاه، تیرهای افقی سقف ، الوار
41- پِسپِسی : سازی کوچکتر از نی.
42-نجما، طالبا، امیری ، کتولی : از گوشه های موسیقی متداول دراستان های مازندران و گلستان.